بنیتابنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه سن داره

بنیتا بهاره زندگی مامان وبابا

شاید خدا تورابه خاطراین به ما داد که...........

هنوز نمیدانی چقدر میخواهمت .هنوز نمی فهمی که اینجا  که من ایستاده هم کجاست؟ زندگی کن بهانه قشنگ من برای عاشقی زندگی کن  ......................... عزیزکم این روزها که شاهد قد کشیدن یش و بزرگ شدنت هستم بیش پیش شاکر خداوند هستم  زندگی کن و اروم اروم بزرگ شو ....برایت لحضه ها را پر از انتظار میکنم . عزیزکم برای من تو از بهار هم تازه تری تو از هفت سین شب عید هم زیبا تری تو از خوابها ی شیرین دم صبح زیباتری ....جانکم عزیزکم زعفرانی ترین طعم های روزگار به طعم عا شقانه های من وتو نمی رسند.به خاطر تو هم شده همیشه  ابی میمانم به   خاطر توهم شده تمامروزهای بعد از اینمهربانترخواهم شد......شاید خدا تو رو به خاطر این به من دا...
12 آذر 1393

8 ماه به همین زودی گذشت

کودکم ارام ارام قد می کشد ومن در سایه امن صداقت ناب کودکا نه اش بزرگ میشوم .او می رقصد و من ارام ارام نوای کودکانه اش را زم زمه میکنم. او می خندد و من از شوق حضورش اشک میریزم .او معصومانه در اغوشم ارام میگیرد و من تا صبح از ارامشش اروم  میشوم ...او بازی میکند و کودکانه حرف میزند.به زبانی که کسی جز من نمیفهممش  وبه همین زودی8 ماه از حضورت قشنگ در زندگیمان می گذرد ...
12 آذر 1393

عذر خواهی

دختر صبور وبا هوش مامان و بابا میخوام بگم منو ببخشی  اگه از اول بارداریم خاطراتت و ننوشتم .ببخش منو اگه کمی کوتاهی کردم البته اینم بگم که مامانی تازه با نی نی وبلاگ اشنایی پیدا کرده نمی دونستم  همچین صفحه ای هست که بتونم خاطراتت و ثبت کنم  ولی یه قول بهت میدم اونم اینه که از اول بارداریم که در وجودم رخنه کردی وبه دنیا اومدی و..................  تا هشت ماهگی و برات ثبت کنم عکس هاتم میزارم که لذت ببری شاید خیلی رو نظرم نباشه ولی تاریخ نوشته هارو برات میزنم . الان که دارم برات مینویسم روی پاهام با ارامشی غیر قابل توصیف خوابیدی غروب چهارشنبه اذر ماه 1393/9/12 عشقم مامان وبابا خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی...
12 آذر 1393

امید زندگیم

 سلام دخترکم امروز شروع کردم به نوشتن از تو ...................برای تو   وا سه وقتی که منو فهمیدی بخونی تا بدونی ذره ذره وجودم به تو بنده لحضه های شیرین زندگیم کنار تو شکل میگیره البته با بابا جون عزیزکم ماه شبای من بدون که مامان برات هر کاری میکنه اخه تو عشق کو چولوشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی   امروز که شروع کردم به نوشتن تو 8 ماهت هست عمر من ...
11 آذر 1393